گفت: بالاخره من هم یک چیز مهمی کشف کردم!
گفتم:آفرین بر تو کاشف نابغه! حالا بگو کشف تو چیست تا همه سرها را برافرازیم و به تو ببالیم.
گفت: من کشف کرده ایم که چه حیواناتی بزرگ تر و کوچک تر از شامپانزه هست.
گفتم: کدام حیوانات؟
گفت: شام شانزده و شام هفده و..بزرگ تر و شام چهارده و شام سیزده کوچک ترند.
----------------------
یادمه یه روز ﺩﺑﯿﺮ ﺭﯾﺎﺿﯿﻤﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪ گفت :
ﺷﻤﺎﻫﺎﻡ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺮﻩ ﻫﺎﺗﻮﻥ ﮔﻞ ﮐﺎﺷﺘﯿﺪ ، ﺩﻓﻌﻪ ﺩﯾﮕﻪ …
ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﺭﺧﺖ ﻣﯿﮑﺎﺭﯾﻢ !
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ
به نفس ﮐﺎﻣﻞ ﺭﻓﺘﻢ بیرون
--------------------
یه بارم تصادف کردیم رفتم شکایت کردم گفتم ایشون ورود ممنوع اومده، قاضی گفت مدرکم دارید؟ گفت بله لیسانس دارم، یارو رو ول کردن منو بردن پارکینگ.
------------------
شش هفت تا خواستگاری اخیرم به خاطر خجالتی بودنم بهم خورده
آخه یه دسته موز میذارن جلوت
بعد آخرش بابای طرف میگه خجالت نکش اون آخریشم بخور
خب خجالت میکشه آدم.
----------------------
بابام از خواهرزاده ام پرسید: بابا جان بزرگ شدی، میخوای چیکاره شی؟
گفت: درس بخونم، پولدار شم، بولدوزر بخرم، مدرسه ها رو خراب کنم.
-----------------------
برای اولین بار که سوار هواپیما شدم با یه حالت مظلومانه رفتم به مهماندار گفتم ببخشید هواپیما مطمئنه؟ گفت نه, روزی دو بار سقوط می کنیم و می میریم.
خب اعصاب ندارید این شغل رو انتخاب نکنید