لطیفه های بالطف
خانمی اومده داروخونه میگه: «از همون شربتی که قبلا به پسرم دادین میخوام.»
دکتر داروخانه پرسیده: «اسمش چیه؟»
جواب داده «امیرحسین».
یعنی داروخونه منفجر شد...😂😂🤣😅😃😆
***************
خونه مادر بزرگم بودیم برق رفت بابام گفت برو ببین شاید فیوز پریده
مادر بزرگم گفت نمیخواد بری بعد گوشیشو برداشت گفت نه برق محل رفته چون وایفای همسایه هام خاموش شده
پشمای کل خانواده با هم ریخت😂
******************
امروز سوار تاكسى شدم، به راننده گفتم: چقدر ميشه؟
گفت: نميدونم، هرچى مرامته بده!
بهش پونصد تومن دادم
گفت: تف تو مرامت!!😂🤣😅😆😁😃
*********************
پسر عموم رفته زن گرفته.
گفتن: سه تیکه از جهیزیه پای دوماده، لوازم آشپز خونه، لوازم برقی و لوازم چوبی.
احتمالاً زنش فقط با خودش دمپایی و کلیپس میبره😂😂🤣😅😆😃😁
******************
همکلاسی خواهرم فامیلش میر هست.
زنگ زده بود خونمون، بابام گوشی را برداشت، پرسید: شما؟
گفت: میرم
بابام گفت: خب برو، قطع کرد 😂😂🤣😅😆😁
*****************
ایرانیه و انگلیسیه همدیگه رو میبینن. ایرانیه میگه اسمت چیه؟
انگلیسیه میگه: باند هستم جیمز باند😎
شما اسمت چیه؟ ایرانیه میگه: مت هستم، حش مت 😂😂
***************
کشتی در حال غرق شدن بود،
کاپیتان سراسیمه پرسید:
کسی دعا کردن بلده؟ 😰
ملا با افتخار گفت:
من کارم دعا کردنه 👳♀️✋️
کاپيتان گفت:
پس شما برای خودت دعا کن،
ما به بقیه جلیقه نجات میدیم،
چون یه جلیقه کم داریم!! 😂😂
**********************
نظرسنجی گذاشته بودن که با دلیل بگین چرا ازدواج نمیکنین؟
و یه شیر مرد ایرانی کامنت داده بود: همه شرایطشو دارم ولی زنم اجازه نمیده 😐😂🇮🇷
*****************
سر امتحان مراقب اومد بهم گفت تو که هیچى بلد نیستی
حداقل برگه سوالت رو بده برم کپی بگیرم برگه کم اومده😁😆
******************
دیروز توی گوگل تاریخچه خود گوگل رو سرچ کردم
بیچاره ذوق مرگ شده بود
پیغام داد : بالاخره یکی پیدا شد که من رو به خاطر خودم بخواد😂😂
*******************
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﺮﮐﺰ ﺧﻮﻥ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﺧﻮﻥ ﺩﺍﺩﻡ ...
ﺩﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﺧﻮﻥ ﺑﻬﻢ ﺯﺩﻥ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻡ !
ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯾﻨﻮﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍﺕ ﻧﺸـﻪ ﻋﻮﺿـﯽ😂
********************
رفته بودم درمانگاه یه آقایی اومده بود آمپول بزنه که راننده ماشین سنگین بود،
پرستار بهش گفت کدوم ور بزنم؟
گفت سمتِ شاگرد😂😂😂
*******************
پیتزا خریدم طرف گفت نوشابه هم بدم؟
پول نداشتم گفتم نه نوشابه واسم خوب نیست بعد طرف گفت نوشابه ش رایگانه!
هر گازی که به پیتزا میزدم یه قطره اشک می ریختم😆😆😆
***************
یه روز حیف نون با دوستاش میره دزدی.
وقتی وارد خونه میشن، صاحب خونه میاد. اینا هم سریع میرن توی گونی و قایم میشن. صاحب خونه میفهمه.
میره با لگد میزنه به گونی اول.
اولی، صدای گردو درمیاره.
گونی دوم، صدای پسته درمیاره.
به سومی که حیف نون باشه میزنه، صدایی نمیاد. دوباره میزنه، صدایی نمیاد. سومین بار که میزنه، حیف نون میگه: بابا من آردم ، آرد😐😂😂🤣
*******************
میگن یک خانمی هم برای شوهرش لیست خرید مینویسه:
1 نوشابه
2 قند
3 بیسکوییت
4 پیاز
5 تخممرغ
6 مرغ
7 فندک
و آقا برمیگرده با یک نوشابه، دو بسته قند، سهتا بیسکوییت، چهارتا پیاز، پنجتا تخممرغ، ششتا مرغ و هفتتا فندک،
و با تعجب از خانمش میپرسه: «هفتتا فندک برا چی میخایم؟»😂😂
*****************
یارو میره ساندویچی، مغازهدار خواست اذیتش کنه گفت: اگه تونستی ۲۰ تا ساندویچ رو بخوری، همشو مهمون منی!
یارو بدون مکس گفت: من میرم یه نیم ساعت دیگه بر میگردم.
یارو رفت و نیم ساعت دیگه برگشت و کل ۲۰ تا رو خورد!
مغازهدار گفت: همشو مهمون منی، فقط بگو اون نیم ساعت کجا رفتی!🤔
یارو گفت: بدون مکس رفتم ساندویچی بغلی، اونجا ۲۰ تا خوردم ببینم میتونم انجام بدم یا نه!
بعد اومدم اینجا انجام دادم😁😂😂😂😂
******************
شیطان گفت: اگر من بمیرم و مبارزه با من منتفی گردد، چه شغلی را بر عهدهٔ تو خواهند نهاد؟
تو كه پدر روحانی هستی، چطور نمیدانی كه تنها وجود شیطان میتواند سیم و زر را از جیب مؤمنان به جیبهای واعظان و سخنوران سرازیر میکند؟
جبران خلیل جبران
*****************
غول چراغ جادو اومده پیشم گفت : یه آرزو بکن
گفتم : یه خونه میخوام
گفت : اگه این کار ازم برمیومد خودم تو آفتابه نمیخوابیدم😒
خدایی خیلی قانع شدم😂
********************
حیف نون میره خونه دوستش مهمونی.
بعد از چند روز میخواسته بره
دوستش میگه بازم میموندی پیش ما…
میگه نه دیگه برم بچه ها تو ماشین منتظرن😱😂
*****************
معلم :
پیمان صبح که از خواب پا میشی چیکار میکنی؟!
پیمان: آقا معلم راستش دوباره پتو میکشیم رومون میخوابیم!!😐
معلم :
کامران تو چی؟
کامران: آقا معلم ما تا بیدار شدیم میریم دست و صورتمون رو میشوریم!
معلم : آفرین کامران آقا!
بعدش چیکار میکنی؟
کامران: آقا میریم میشینیم سر سفره ناهار میخوریم!😊😂😂🤣
*******************
روش صحیح کمک گرفتن از مردها در امر خانه تکانی:
👩 : عزیزم این مبل و باید عوض کنیم. لکه هاش پاک نمیشه. خیلی کثیفه!!!😏
👨: کی میگه لکه هاش پاک نمیشه ! برو یه دستمال و شامپو بیار خودم تمیزش میکنم😁
******************
زنه به شوهرش میگه:
از حاج رحمان یاد بگیر، از بس زنشو دوست داره؛ بعد از فوت زنش مسجد ساخت به نام زنش
شوهره میگه:
عزیزم منم زمینشو خریدم، آمادهست؛ منتها تاخیر از خودته😂😂😂
*********************
دوستم میگه:میخوایم مواد غذایی بفرستیم دم
خونهی نیازمندا،هستی توام؟
گفتم:مرسی فقط قبلش هماهنگ کن،خونه باشیم.☺️
***********************
مورد داشتيم دختره رفته بأنك پول بگيره😬
كارمند بانك گفته پول خورد ندارم😬
دختره گفته عيب نداره بقيشو آدامس بده😅😅😂
********************
معلم:امروز به مامانت تلفن میزنم 😞
و بهش میگم که دست خط تو خیلی بده
و همه مساله ها رو غلط حل میکنی...
شاگرد: آقا تورو خدا بهش نگید دلش میشکنه
معلم:واسه چی دلش میشکنه!!!
شاگرد: برای اینکه همه تکلیف های منو مینویسه 😂
*********************
دیروقت از مهمونی برگشتم خونه توی راه پله جن دیدم گفتم بسم ا... نرفت ،
گفتم اغوذوب... بازم نرفت ،
گوشیمو درآوردم گوگل زدم شروع کردم یکی از
سوره ها رو خوندن...
گفت حاجی اگه ناراحت نمیشی دزدم😐
*****************
بیخودی پول عمل میدید، حالا ما که خوشگلیم کجا رو گرفتیم😎😏
************************
☄️ به کانال طنز #جوک_خفن بپیوندید😂♥️👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1071251499C6643033aa5
یادداشت های خصوصی, [09.03.23 10:37]
[فرستاده شده از 😂 جوک خـفن 🤣 فیلم خنده جدید | طنز سیاسی🤪 | کلیپ طنز🔥🤣]
داییم توی مخابرات کار می کرد
یک روز بابا بزرگم زنگ زده بود ۱۱۸گفته بود مرتضی اونجاست گوشی رو بدید بهش
اونها هم قطع کرده بودند
همیشه می گفت این زر می زنه سر کار نمیره😂
*****************
داییم توی مخابرات کار می کرد
یک روز بابا بزرگم زنگ زده بود ۱۱۸گفته بود مرتضی اونجاست گوشی رو بدید بهش
اونها هم قطع کرده بودند
همیشه می گفت این زر می زنه سر کار نمیره😂
*****************
بهلول را گفتند، می خواهی قاضی شوی؟؟؟
گفت : نه
گفتند : چرا؟؟؟
گفت: نمی خواهم نادانی بین دو دانا باشم،
شاکی و متهم هر دو اصل ماجرا را می دانند و من ساده باید حقیقت را حدس بزنم